به تیر و به خنجر هدف میشوند هزاران کبوتر تلف میشوند
بر این جوخهِٔ کفرِ ایمان ستیز برادر،مسلمان به صف میشوند
زمانی که اینجا خدا زنده نیست چه حاصل که جانها به کفّ میشوند
زمستان گذشت و زمستان رسید که اینان وبال شرف میشوند
نگون بخت و بیچاره این دشنهها که با خون مردم طرف میشوند
این شعر رو خوندم و همزمان ترانه ابی رو گوش میدم و حس جالبی داره:
خانه سرخ و کوچه سرخ است و خیابان سرخ است
آری از خون پهنه ی برزن و میدان سرخ است
ده به ده پرچم خشم است که بر می خیزد
مزرعه زردو چپر سبزو بیابان سرخ است
تا گل خونی فریاد در این باغستان
ساقه از ضربه ی شلاق زمستان سرخ است
وحشتی نیست از انبوه مسلسل داران
تا در ایندشت غرور کینه داران سرخ است...
روسیاه است اگر این شب مردم کش بد
تا دم صبح وطن سینه یاران سرخ است
(ابی-ترانه همدم-آلبوم غریبه)
سلام
نمی دونستم شعر هم می گید.امیدوارم هرجا هستین حالتون خوب باشه..بالاخره آدم ممکنه یه روز سر دعوای کانونها با هم رفیق بشه...با هم فعالیت کنه...بعدشم هرکی بره دنبال زندگیش و اگه حتی توی خیابون همدیگه رو ببینه و برای احوالپرسی صبر کنه با یه برخورد سردو گذرا روبرو بشه...البته می تونه برخوردش هم گرم باشه..به هر حال زندگی همینه دیگه....
به شکوفه ها و باران برسان سلام ما را