بالاخره خبری آمد . پسر جوان ترک در یکی از روزها که برای تحویل دادن سفارشها امده بود خبر را آورد . نمیدانستم چقدر میشود به آن اطمینان کرد اما به هر حال چیزی بود که ذهن همه را به خودش مشغول کرده بود و بارقه هایی از امید و خوشحالی برای همه به ارمغان آورده بود . پسر جوان ترک میگفت که هویت بورمایی شما تایید شده است . میگفت در صحبتی که مسئول کارتان با تلفن داشته شنیده که او گفته دیگر بیشتر از این نمیشود معطل کرد و اعلام میکنیم که بورمایی هستند . عده ای خوشبین نبودند و میگفتند که به اینها اعتمادی نیست و حالا حالاها اینجا هستیم و بر روی صورت عده ای هم لبخندی از روی رضایت و پیروزمندی شاید نقش بست . بازار حرفها و حدیثها دوباره داغ شد .
دیگه نمی نویسین آقااا مهدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟